برخلاف عهدنامههای گلستان و ترکمانچای که در ایران بسیار مشهورند این یکی شهرت چندانی ندارد و بلکه اصلاً نامش هم به گوش خیلیها نخورده؛ نامش «عهدنامه عدم تعرض» است که به «پیمان سعدآباد» هم مشهور است چون در کاخ سعدآباد تهران امضاء شد.
طبق روال معمول در تاریخ معاصر که ضربههای بزرگ به حاکمیت و مملکت ایران را انگلیس میزد این یکی هم کار انگلیس بود که به ایران و ترکیه و عراق و افغانستان گفت بیایید اختلافات ارضی با یکدیگر را حل کنید و البته دنبال منافع کلان خودش در وضعیت سیاسی منطقه بود وگرنه انگلیس چه ربطی دارد به حدود مرزی ایران با همسایگانش. خلاصه اینکه با اصرار زیاد و اصرار مکرر انگلیس بالاخره مقامات ۴ کشور نشستند پشت میز و اینطوری شد: «اختلافات مرزی با ترکیه میراثی از جنگهای قاجاریان و عثمانیها بود و در پیمان سعدآباد شهر قطور را که از ابتدا هم متعلق به ایران بود و در تصرف حکومت عثمانی باقیمانده بود، پس گرفتند و بهجایش ۸۰۰ کیلومترمربع اراضی مرغوب شامل کوه آرارات کوچک و دامنهها و اراضی اطراف آن به ترکیه واگذار شد».
این از ترکیه، درباره عراق هم اینطوری شد: «طبق پیمان سعدآباد حق کشتیرانی در اروندرود بهجز ۵ کیلومتر از آبهای مقابل آبادان تا خط تالوگ به عراق واگذار شد. در واقع مسیر اروند بهکلی به عراق واگذار شد و مرزهای ایران به ساحل شرقی اروندرود محدود شد».
این هم از عراق، درباره افغانستان هم وضعیت این شد: «طبق پیمان سعدآباد دشت ناامید به مساحت ۳ هزار کیلومترمربع در شرق ایران به افغانستان واگذار شد. در مقابل قرار شد ایران و افغانستان بهطور مساوی از آب هیرمند استفاده کنند». این بود داستان تجزیه ایران و جدایی ۳۸۰۰ کیلومترمربع از ایران به روش رضاخان!
زیان پیمان سعدآباد برای ایران:
پیمان سعدآباد هم از لحاظ مادی و هم از نظر سیاسی به زیان دولت ایران و بنفع كشورهای تركیه، افغانستان و عراق بوده است؛ زیرا قسمتی از ارتفاعات آرارات كه دارای موقعیت سوقالجیشی مهمی بوده به تركیه واگذار گردید. در تعیین خط مرزی ایران و عراق نیز رضاشاه منابع نفتی غرب ایران و نصف شطالعرب را كه طبق اصول و مقررات بین المللی كه خط تالوك میباشد به عراق واگذار نمود تا از بابت عبور كشتیهای نفتكش از آبادان، ایران مبالغ هنگفتی به دولت عراق تحتالحمایه انگلیس بپردازد. پس از امضای پیمان سعدآباد رضاشاه طی نطقی كه به مناسبت افتتاح دوره ۱۱ مجلس شورای ملی ایراد كرد، اظهار داشت: «پیمان سعدآباد در مشرق زمین بیسابقه بوده و در این هنگام كه امور عالم مشوش است، مدد بزرگی به بقای صلح جهان خواهد بود.» باید به تحلیل این مسئله پرداخت كه این چه نوع سیاست خارجی بود؟ چرا با فشار دولت دیگری قرارداد امضاء شد؟ قراردادی كه با فشار دیگران امضاء شد چه تضمینی در آن وجود دارد كه منافع ملی را در نظر گرفته باشد؟ همه اینها بیانگر بیسیاستی دستگاه دیپلماسی خارجی رضاشاه بوده است. در واقع باید متذكر شویم كه سیاست خارجی رضاشاه در قبال این پیمان حتی در برخورد با همسایگان تازه به دوران رسیده و نو پا هم نمیتوانست آن گونه كه خود میخواست ارتباط برقرار نماید و یا تصمیمی اتخاذ كند.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.