اولین موسسه تربیت معلم در ایران
دارالمعلمین مرکزی، نخستین موسسه تربیت معلم در کشور بود که برای مدارس ابتدایی در سال ۱۲۹۷/۶/۱۵ شمسی تاسیس شد. محل ابتدایی این مدرسه عالی در ساختمان وزارت فرهنگ، واقع در محله قدیمی تخت زمرد تهران بود.(1)
افزایش مدارس و نیاز به آموزگاران تعلیم دیده در مهر ۱۳۰۷ دارالمعلمین مرکزی را به دارالمعلمین عالی ارتقا داد. آذر ۱۳۰۸ بود که این دارالمعلمین با اهداف جدید به تصویب شورای عالی معارف وقت رسید؛هر چند در ذهن عموم جامعه دانشگاه تهران به عنوان اولین دانشگاه رسمی ایران نقش بسته است اما در حقیقت چه دانشگاه تهران چه دارالمعلمین بلوغ یک فرآیند یا جریانی است که از اوایل دوران قاجار یا پیش از آن آغاز گشته است.
به عنوان نمونه یکی از نویسندگان تاریخی در کتاب خود با نام دانشگاه در ایران چنین آورده است: « در قرن 19 و در نتیجه ظهور فعالیت اقتصادی وابسته به خارج (روس و انگلیس) کاهش جمعیت ایلی و افزایش جمعیت خرده مالک شهری و واگذاری بخشی از اموال دولتی و رشد مالکیت خصوصی به تدریج تحول اقتصادی _ اجتماعی مهمی رخ داد. نماد برجسته این تحول شهری _بازرگانی و مرتبط با خارج ظهور نخبگان منور الفکری بود که به تدریج اینجا و آنجا اعلام وجود میکردند.»
رشد دانشگاه، رشد سرمایهداری
در حقیقت نویسنده اعتقاد دارد که دانشگاه معلول جریان یافتن و رشد سرمایهداری در جامعه است و خود صراحتاً این موضوع را بیان میکند: «به طور خلاصه دانشگاه به مفهوم جدید کلمه در دامن سرمایهداری بازرگانی اروپا رشد کرد.»
و این اتفاق را در ایران اینگونه شرح میدهد: «از ویژگی های این طبقه متوسط شهری تحرک و جنب و جوش و میل آنها به مسافرت خارج از کشور و منطقه بود؛ زبان می آموختند و با جمعیت های فراماسونری آشنا میشدند و احیانا در آنها عضویت مییافتند. این طبقه برخی در خارج مشغول فعالیت بازرگانی میشدند و یا در دستگاه حکومت ایران جایگاهی مییافتند و گاهی در جایگاه تصمیم سازی قرار میگرفتند.»
«این جمعیت سفر رفته پس از بازگشت آنچه دیده بودند را به صورت سینهبهسینه نشر میدادند و در بین جامعه نیز خرده فرهنگهای ایجاد شده در بین این منورالفکران ترویج میگشت.»
«از سویی دیگر بخشی از مقامات حکومتی نیز بر اثر اینگونه ارتباطات احساس نیاز گسترده ای به اصلاحات درشان ایجاد گشته بود و این تحولات طبقهای را در هرم حکومت تشکیل دادند که تمایل به ایجاد تغییرات داشتند»
تقلید کورکورانه
کشورهای در حال رشد و پیشرفت در سده نوزدهممیلادی در زمینه علوم و فنون، کشوری را احاطه کرده و به قول نویسنده کتاب فوق، به صورت گازانبری از دو سو آن را تحت فشار قرار میدهند و ضعف دولت مرکزی سبب میشود کار چندانی در برابر این فشارها از دولت ساخته نباشد.
دو رفتار را در مقابل چنین حوادثی میتوان انتظار داشت: 1- احساس نفرت نسبت به جریان ظالم 2- احساس حقارت از عقبماندگیها و تحسین پیشرفت های کشور پیروز به صورت افراطی.
هیچکدام از جریانهای فوق به صورت ماهوی بد نبوده و خسارتبار نیستند بلکه میتوانند مکمل بوده و اصلاحات عمیقی را به بار بیاورد اما نکته اصلی درباره نوع مواجهه است که تو بهعنوان یک عنصر فعال و با تشخیص دقیق از ظرفیتهای خودی بتوانی کشور مطلوب را شناخته و با استفادهاز پیشرفتهای آن کشور، ضعفهای ساختاری خود را برطرفکنی یا بهعنوان یک عنصر، تسلیم و با نفی هرآنچه داشتی ذلیلانه در مقابل کشوری که تو را تحت سیطره خود درآورده بخواهی «از موی سر تا ناخن پا فرنگی شویم»
این حالت اسباب یک تقلیدکورکورانه را فراهم کرده بیتوجه به زمینهها و عواقبی که میتواند برای تو داشته باشد .تقیزاده میگفت: «چیزی که به حدّ اعلا برای ایران لازم است، اخذ آداب و عادات و رسوم و ترتیب و علوم و صنایع و زندگی و و کلّ اوضاع فرنگستان بدون هیچ استثنا…» (1)
(1) روزنامه کاوه، شماره ۷، ژوئیه ۱۹۲۰